رواق

بالادیده

کشتار 112 میلیون سرخ پوست توسط وحشیان متمدن آمریکایی

سرنوشت سرخ پوست ها در رویارویی با آنگلوساکسون ها مانند سرنوشت کنعانیان در رویارویی با اسرائیلی ها همانا مرگ است. (جیمز بولدن نماینده کنگره در سالهای 1834 – 1839)

یکی از مللی که هویت واقعی آن برای جهانیان مخفی مانده است  صاحبان اصلی قاره آمریکا هستند. قومی که تصویری که تا کنون از آنها منتشر شده و در ذهن جهانیان نقش بسته است بر اساس فیلم های ساختگی ساکنان جدید این قاره است.

سرخپوستان تا قبل از ورود اروپاییان به قاره آمریکا از نظر شرایط اقتصادی منطقه به منطقه متفاوت بودند اما از نظر نظام اجتماعی بسیار پیشرفته بودند. در آن زمان در میان آنها شهرهای مختلفی به وجود داشته است. ساختار اجتماعی و طبقات اجتماعی در آن شکل گرفته بوده است. کشاورزی در این مناطق وجود داشته است ودر هر منطقه محصول متناسب با آنجا کشت می شده است. مزارع ذرت و... که در خاطرات اولین اروپایی هایی که به  این قاره می روند به آنها اشاره شده است بیان گر این است که در آن زمان سرخ پوستان کشاروزی را به صورت سازمان یافته انجام می داده اند.

خانم ارنا گنیشر در خصوص معماری و شاهکارهای هنری آنان در کتاب خود اشاره می کند. او می نویسد: «در روستای opitaten متعلق به قوم سرخ پوست نوتکا حدود 200 خانه بسیار زیبا و مجلل وجود داشت که دیوارها وسقف های آن با انواع شاهکارهای هنری نقاشی شده و مجسمه های گوناگون به زیبایی آن افزوده بود. در ها و پنجره های آن را به شکل موجودات زنده ساخته بودند. اگر خواسته باشید وارد یکی از این خانه ها بشوید بی تردید لازم است  از دربی که به شکل جسم انسان و سرحیوان ساخته شده است عبور کنید.»


سرخ پوستان به صورت روستایی به دور هم زندگی می کردند.
در روستای opitaten متعلق به قوم سرخ پوست نوتکا حدود 200 خانه بسیار زیبا و مجلل وجود داشت


از نظر فرهنگی نیز با توجه به روایاتی که از برخی از فعالیت های اجتماعی آنها شده است؛ برداشت می شود؛ از فرهنگ اجتماعی فوق العاده بالایی برخوردار بوده اند.

در زمینه مهمان نوازی بسیار قوم با فرهنگی بوده اند. یکی از سربازان همراه کاپیتان «جان اندیکوت» در توصیف حمله خود بر قوم پیکو چنین می گوید: «هنگامی که سرخ پوستان پیکو احساس کردند به آنان نزدیک می شویم به استقبال ما شتافتند و فریاد خوش آمدید انگلیسی ها سردادند اما آنها از طرح شومی که برای آنان پنهان کرده بودیم آگاهی نداشتند.»

در زمینه آداب و رسوم جنگیدن آنان ستانلی دایموند می گوید میان سرخ پوستان کشته شدن انسان یک حادثه تاریخی به شمار می آید. اگر یک نفر در  میان جنگ زخمی شود جنگ متوقف می شود تا او را برای درمان ببرند.


میان سرخ پوستان کشته شدن انسان یک حادثه تاریخی به شمار می آید.

این صفات سرخپوستان باعث شد تا اروپاییان به راحتی بتوانند وارد این قاره شوند. در بدو ورود آنان سرخ پوستان به استقبال آنان می روند. آنها را به خانه های خود دعوت می کنند. از آنها پذیرایی می کنند و به آنها محل سکونت می دهند. 
 
آنها یک سرخ پوست جوان را که پدر و مادر خود را از دست داده بود به بردگی می گیرند. نویسندگان و تاریخ نگاران آمریکایی اعتراف کرده اند که این نوجوان سرخ پوست برای مهاجران غذا تهیه می کرد و شیوه کاشت ذرت و کدو و انواع حبوبات و صید ماهی و شخم زدن زمین را به آنان می آموخت همچنین آنان را به چگونه حمام رفتن و خود را از کثافت و پلیدی و بوی زننده تعفن شستشو دادن راهنمایی می کرد. این در زمانی است ملکه ایزابیل به اطرافیان خود فخر فروشی می کرد که در عمر  خود دوبار بدنش را شستشو داده است. یکبار هنگام تولد و بار دیگر هنگام ازدواج.


نوجوانی سرخ پوست به آنها ماهیگیری آموخت


از این زمان به تدریج دست یازی اروپاییان تازه وارد به سرزمین های آمریکا شروع می شود. قوم سرخ پوست سینیکا ، جرج واشنگتن، پیشوا و بینان گذار جمهوری آمریکا را «ویرانگر شهرها» نامیدند چرا که به دستور مستقیم او بود که 28 شهر از 30 شهر اصلی قوم سینیکا در ظرف پنج سال بکلی ویران و با خاک یکسان شدند. جرج واشنگتن می گوید: گسترش تدریجی شهرک های سفید پوست نشین مستلزم آن است که سرخ پوستان وحشی از مناطق سکونت خود فرار کنند. همانگونه که گرگ ها فرار می کنند . گرگ ها و سرخ پوستان هر دو موجودات درنده هستند هر چند که منظرشان متفاوت است.


جرج واشنگتن، پیشوا و بینان گذار جمهوری آمریکا


این حمله اروپاییان به شدتی است که یکی از رهبران قوم اروکوا در دیدار با جرج واشنگتن به او می گوید: «هنگامی که نام و یاد تو به میان می آید زنان ما از شدت ترس به پشت سرخود نگاه می کنند. رنگ چهره آنان زرد می شود... کودکان از شنیدن نام تو از شدت ترس به گردن مادرانشان آویزان می شوند.»

اروپاییان برای از بین بردن ساکنان اصلی قاره آمریکا از روش های گوناگون برده داری، گرسنگی ، کوچ جمعی، حمله و غارت استفاده می کنند.

آنها به شهرهای سرخ پوستان حمله می کردند. ابتدا مزارع آنها را به آتش می کشیدند بعد هم هر کدام از آنها را که در برابر خود می دیدند می کشتند.  حتی تا مدتی برای کسانی که پوست سر سرخ پوستان را می کندند و تحویل می دادند جایزه تعیین می¬شده است. به این ترتیب مسابقه بر سر کشتن سرخپوستان و کندن پوست سر آنان به وجود می آید. این مسابقه تا جایی پیش می رود که دیگر به سختی می توانستند سرخ پوستی پیدا کنند. جان مایسون نویسنده کتاب تاریخ جنگ پیکو و بنیان گذار مستعمره کونتیک در این باره اظهار نظر می کند که سفید پوستان اروپایی کشتار و قتل عام مستقیم سرخ پوستان را بهترین شیوه برای از بین بردن آنان می دانستند و آتش زدن مزارع و خانه های آنها را در درجه دوم برنامه های خود قرار داده بودند.

دایوید لودرباک فرمانده اسب سسواران ارتش امریکا که در آفرینش این جنایات شرکت داشت چنین گواهی داده سات: «با شیوه وحشتناکی پیکرهای زنان و کودکان را مثله کرده بودند. من فقط هشت پیکر را دیدم. جرأت دیدن پیکرهای بیشتر را نداشتم چرا که بیشتر این پیکرها تکه تکه و پوست سر قربانیان کنده شده بود. واقعا صحنه دلخراشی بود.» با پایان یافتن مأموریت کشتار ساندکریک سرگرد چونگتون کنفرانس مطبوعاتی برگزار کرد و در آن اظهار داشت: «او با همراهی و همکاری سربازانش خونین ترین جنگ را ضد سرخ پوستان انجام داده است. در این جنگ مهم ترین و مقاوم ترین پایگاه قوم سرخ پوست را ویران کرده است.»


حمله و کشتار سرخ پوستان


دیگر ابزار آنها برای از بین بردن سرخ پوستان کوچ اجباری و برده داری بود. آنها سرخ پوستان را با اعمال زور واردار به کوچ از سرزمین های خود می کردند. و برخی از آنها را به عنوان برده می گرفتند و به سایر کشور ها می بردند و می فروختند. سرخ پوستانی که به عنوان برده در دست آنان قرار می گرفتند از حداقل حقوق انسانی بر خوردار نبودند غذای آنها در بسیار کم بود و کیفیت آن هم بسیار پایین. آنها در برابر جان آنها کمترین احساس مسئولیتی نداشتند. اگر مریضی به برای آنها به وجود می آمد برای آنها اهمیت نداشت ولو اینکه آنها از آن مریضی جان دهند. زیرا هزینه گرفتن یک برده جدید کمتر از هزینه مداوای آن برده بود.


آنها سرخ پوستان را به عنوان برده به سایر کشورها می بردند و می فروختند.


یکی از مسائلی که با ورود اروپاییان به این قاره رخ می دهد شروع طاعون در این منطقه است. طاعون این منطقه فراگیر می شود. اما نکته این است که این بیماری فقط در میان سرخ پوستان است و خود اروپاییان به آن مبتلا نمی شوند. با رواج یافتن وبا و طاعون در میان سرخ پوستان تعداد زیادی از آنها از این طریق از بین می روند. اروپاییان وقتی که شهرهای سرخ پوستان را محاصره می کردند اجساد سرخ پوستانی را که در اثر طاعون می مردند را به داخل شهر ها می انداختند. اما نحوه انتقال طاعون و وبا به سرخ پوستان به این نحو بود که آنها ملافه ها و پتو های آلوده به وبا را در میان سرخ پوستان تقسیم می کردند و سرخ پوستان با اعتماد به آنها پتوها را آنها  می گرفتند. به این ترتیب پس از مدتی تعداد زیادی از سرخ پوستان به این بیماری مبتلا می شدند. وبه این نحو تعداد زیادی از سرخ پوستان کشته می شوند.


کشتار وسیع سرخ پوستان با طاعون و وبا


آنها به کشتار وسیع سرخ پوستان اکتفا نمی کنند. یکی از پزشکان سرخ پوست به نام کونی اوری که در زایشگاه بیمارستانی در ایالت اوهایوما اشتعال داشت روزی ناخودآگاه به بررسی دفاتر و اسناد زایشگاه پرداخت. او در جریان این بررسی مشاهده کرد تعداد زیادی از زنان سرخ پوست پس از وضع حمل زیر عمل جراحی برداشت رحم قرار گرفته اند. مسئولان مراکز بهداشتی و درمانی امریکا برای سرپوش گذاشتن بر این جنایت از فقر و تهی دستی قربانیان سوء استفاده می کردند و آنان را وادار می کردند موافقت خود را با برداشتن رحم امضاء کنند. البته در برخی موارد بعد از زایمان بدون اطلاع خود بیمار این کار انجام می شد. در برخی موارد بعد از اینکه بچه به دنیا می آمد مسئولان بیمارستان به این بهانه که مادر صلاحیت بزرگ کردن بچه را ندارد بچه ها را از آنها می گرفتند و به موسسات خیریه می دادند. به این ترتیب از تولد سرخ پوستان جلوگیری به عمل می آوردند.

پس از مدتی ساکنین جدید قاره آمریکا تصمیم گرفتند فرهنگ ساکنین اصلی این سرزمین را از بین ببرند. آنها برای این کار اردوگاه هایی تاسیس کردند. فرزندان سرخ پوستان را به این اردوگاه ها می بردند و به آنها تعالیم خود را آموزش می دادند تا آنها تعالیم خود را از یاد ببرند و فرهنگ و تمدن خود را بر آنان تحمیل کنند. آنها به بهانه های مختلف بچه ها را از خانواده های خودشان جدا می کردند و به این اردوگاه ها می بردند.


اردوگاه هایی برای از بین بردن فرهنگ سرخ پوستان تاسیس شد.


تئودور روزولت رئیس جمهور وقت امریکا شجاعت سربازان خود را در این اتفاقات ستود و به وجود آنان افتخار کرد. او نظرش را درباره این کشتار چنین بیان کرد:«حادثه ساندکریک یک حرکت اخلاقی و برای جامعه امریکا سودمند بوده است. از بین بردن نژاد های پست و فرومایه ضرورتی اجتناب ناپذیر است.»


تئودور روزولت


ازاین جمله روزولت برداشت می شود که دولت ایالات متحده فقط به دنبال از بین بردن بومیان منطقه امریکا نیست بلکه به دنبال از بین بردن نژادهایی غیر از نژاد آمریکایی است. در پی این بحث به دنبال مناطقی که تا آن زمان ثبت نشده بودند و مردم آن ناشناخته بودند می روند. در دهه چهارم قرن گذشته نام و نقشه ژاپن در اطلس سرزمین های ناشناخته و گمنام امریکایی ها به ثبت رسید و در پی آن ژاپنی ها هم به فهرست خلق های وحشی پیوستند. دیری نپایید که اداره انتوبولوژی موسسه فرهنگی اسمیت سونیان امریکا نژاد ژاپنی را در ردیف نژادهای پست و فرومایه روی زمین قرار داد.

سپس آنها گفتند که جمجمه ژاپنی به اندازه دو هزار سال از جمجمه ما انگلوساکسون ها عقب مانده تر است. به این ترتیب طبق معمول ماشین تبلیغات امریکا پیش از حمله به ژاپن جنگ روانی گسترده ای برای وحشی جلوه دادن ژاپنی ها به راه انداخت. آنها سپس به سراغ سایر ملل رفتند. ویتنامی ها را مورچه سفید نامیدند همانگونه که سرخ پوستان را انگل و فیلیپینی ها را حشره و اعراب و عراقی ها را سوسک و سوسمار و مردمانی احمق نامیده بودند.

سربازان امریکایی بر اساس این تحلیل هیچ مانعی نداشتند که بخشی از اعضاء بدن مورچه های سفید ویتنامی را به عنوان یادگاری نگه دارند یا برای دوستان خود کادو کنند، آنگونه که پدرانشان در جریان جنگ جهانی دوم جمجمه ژاپنی ها را به یادگاری نگه داشته بودند. درسال 1971 هیو مانکه رئیس بخش داوطلبان بین المللی اعزام به ویتنام هنگام حضور در کنگره امریکا و ادای توضیحات تاکید کرد سربازان امریکا تصمیم جدی گرفته اند ویتنامی ها ساکن مناطق کوهستانی را یکی پس از دیگری از بین ببرند. او گفت: ما مشکل ویتنامی ها را حل خواهم کرد آنگونه که مشکل سرخ پوستان را حل کردیم. ژنرال مکسویل بایلور نیز در سخنانی در کنگره امریکا ویت کنگ های ویتنامی را سرخ پوست توصیف کرد و افزود آنان بهتر از شپش که در پوست سگ لانه می کند نیستند.

شبکه تلویزیونی history روز 13 ژوئیه سال 1996 با پخش فیلم مستندی به عنوان «پرواز سیمرغ»شیوه های جدید و پیشرفته تری از صحنه های پوست کنی و سر بریدن ویتامی ها توسط سربازان امریکایی نشان داد این فیلم نشان می دهد که سربازان امریکا در اواخر سال 1967 در جریان عملیاتی به نام «خیزش سیمرغ operation phoenix» که سازمان اطلاعات مرکزی امریکا آن را تدارک دیده بود افراد مشکوک به همکاری با ویت کنگ ها را سر بریدند.

یکی از سربازان شرکت کننده در این کشتار ها می گوید: «با آتش و دینامیت زمینهای این روستاها را هموار کردیم روی پیکرها هیزم ریختیم و آتش زدیم.»


عملیات شکار سیمرغ و کشتار درویتنام



در پی افشای جزئیات رسوایی های این جنگ ها توسط «سیمور هیرش seymour hirsh» از راه انتشار گزارش 40 جلدی کنگره امریکا مطبوعات آن کشور تشویق شدن پرونده خونین جنگ ویتنام را بگشایند. این همان کاری است که باعث شد مطبوعات عامل شکست امریکا در جنگ ویتنام معرفی شوند. به این ترتیب این اخبار وزارت دفاع امریکا را وادار کرد تا در جنگ های آینده امریکا انتشار هرگونه اخبار را در انحصار وزارت دفاع قرار دهد.


سیمور  هیرش


اگر خواسته باشیم جزئیات و لحظه های تاریخی استعمار شمال امریکا توسط انگلیسی ها را بررسی کنیم بی تردید باید ریشه آن را در ادبیات و اندیشهای تاریخی اسرائیلی ها جستجو کنیم. رویدادها، شخصیت های تاثیرگذار و ابعاد گرایشات دینی، اجتماعی و سیاسی و ساختار ایدئولوژیکی این ادبیات همه در پوشش واژگان «برگزیدگان الهی» و «خودخواهی» و «حق مالکیت بر دیگران و تملک سرزمینهای دیگران» مطرح بوده است. نخستین مهاجران انگلیسی به قاره امریکا خود را «اسرائیلی»، «عبرانی» و «یهودی» نامیدند و برای این سرزمین جدید که وارد آن شده بودند نامهای سرزمین کنعان و اسرائیل جدید را انتخاب کردند. از طرف دیگر تقسیم کردن مردم به انگلوساکسون و غیر انگلوساکسون و معرفی نژاد غیر انگلوساکسون به عنوان نژاد بی ارزش که حیات آنها ارزشی ندارد و معرفی نژاد خود به عنوان نژاد برگزیده الهی از آموزه های اساسی اسرائیلی است که بر اساس آن هر فردی که از نژاد آنها نباشد باید از بین برود.

این امر تا آن حد روشن است که ساموئل لانگدون رئیس دانشگاه هاروارد در کتاب «جمهوری اسرائیلی ها: چراغ راهنمای راه ایالات متحده امریکاست» اشاره کرده است کار تدوین و تصویب قانون اساسی به تحول و تحکیم مفهوم اسرائیلی بودن امریکا کمک کرده است. بنیانگذاران ایالات متحده امریکا همچون فرانکلین و جفرسون نیز هر دو اصرار داشتند تا خروج عبرانیان از مصر و حرکت به سمت به سرزمین کنعانیان فلسطین را بهترین الگو و سرمشق مبارزات رهایی بخش ملت امریکا جلوه دهند.

آیا می‌توان اسکلت 112 میلیون سرخ‌پوست را نادیده گرفت

در آمارهای دولت آمریکا آمده که هنگام ورود نخستین مهاجران سفید‌پوست به دنیای نو تقریبا یک تا دو میلیون سرخ ‌پوست در این سرزمین زندگی می ‌کردند، این آمار با آمارهایی که عنوان می کنند، جمعیت یهودیان اروپا هنگام به قدرت رسیدن نازی ‌ها بین صد تا دویست هزار نفر بوده اند، تفاوتی ندارد، پس با این وضعیت می توان تفاوتی میان نازی ها با آمریکایی ها قائل شد.

بنابراین در اینجا این سوال پیش می آید که آمریکایی های سفید ‌پوست چگونه می توانند ادعا ‌کنند، سرزمینی که به آن دست اندازی کرده ‌اند، بکر، پاک و خالی از جمعیت بوده است. درحالی که آمار و ارقام رسمی خود آنها دروغ هایشان را برملا ساخته و تاکید می کند، جمعیت سرخ پوستان پیش از پای گذاشتن استعمارگران سفید پوست به دنیای نو یک تا دو میلیون نفر بوده و جمعیت آنها در سال 1900 یکباره به 250 هزار نفر کاهش یافت. در این جا این سؤال باقی است که آیا می ‌توان اسکلت و استخوان 112 میلیون سرخ‌پوست بی گناه را نادیده گرفت؟

آمارهای واقعی از جمعیت سرخ پوستان

برای پایان دادن به اختلاف نظرهای موجود میان جمعیت واقعی سرخ پوستان آمریکا هنگام پای گذاشتن مهاجران سفید پوست در دهه پنجم قرن بیستم (1950) دانشگاه کالیفرنیای شهر برکلی با تکیه بر دانش آثار کشاورزی تحقیقاتی را در این زمینه آغاز کرد و در پایان تحقیقات خود به این نتیجه رسید که جمعیت آمریکا در زمان کریستف کلمب بیش از صد میلیون نفر بوده است و "هنری دوبینز" در کتاب خود "آمار و ارقام نادرست آنان" با استفاده از تکنیک یاد شده به این نتیجه می رسد که جمعیت سرخ پوستان آمریکا هنگام پای گذاشتن کریستف کلمب به آمریکا حدود 112 میلیون تن بوده که 18،5میلیون نفر آنها در سرزمین‌هایی زندگی می کردند که امروزه ایالت متحده آمریکا نامیده می ‌شود.

شیوع بیماری های مرگبار میان سرخ پوستان

در کتابخانه ‌های آمریکا صدها عنوان کتاب وجود دارد که توسط تاریخ‌ نگاران سفید پوست نگاشته و در آن ادعا شده که میلیون‌ها سرخ پوست ضمن ابتلا به بیماری ‌های گوناگون از بین رفته ‌اند. این تاریخ نگاران در ادامه ادعاهای خود گفته ‌اند که انواع بیماری ‌های واگیردار مانند آبله، حصبه، دیفتری و دیگر بیماری های مسری آن زمان ناخودآگاه به مهاجران سفید پوست سرایت کرده و به سواحل دنیای نو راه یافته است و سپس بر اساس قضا و قدر به شهرها و روستاهای سرخ‌پوستان شیوع پیدا کرده و جان هزاران تن از آنان را گرفته است.

این تاریخ نگاران اعتراف می کنند که سرخ پوستان به علت همزیستی با مهاجران اروپایی دچار این بیماری ‌ها شده ‌اند.

در سال 1828 "جان لوئیس برلاندیر"دانشمند زیست شناس فرانسوی هنگام سفر به تگزاس و انجام تحقیقات گسترده به این نتیجه رسید که از میان 52 قوم سرخ پوست که150سال پیش فرستادگان هیات لاسال آنها را شناسایی کرده بودند، تنها چهار قوم زنده مانده و 48 قوم بکلی نابود شده و اثری از آنها باقی نمانده است

وجود 97 نوع بیماری مهلک میان سرخ پوستان

هنری دوبینز که انواع جنگ ‌های میکروبی صورت گرفته علیه سرخ پوستان آمریکا در چهار قرن گذشته را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده، می گوید: "سفید پوستان اروپایی برای نسل کشی سرخ پوستان از 97 نوع بیماری مرگبار استفاده کردند که عبارتند از 41 نوع آبله، 4 نوع طاعون، 17 نوع سرخچه، 10 نوع آنفولانزا و 25 نوع سل و دیفتری و کولیرا وبا. هر کدام از بیماری ‏های یاد شده اثر ویرانگری بر سرخ پوستان ساکن سرزمین‌ های فلوریدا در جنوب شرقی تا اورگون در شمال غربی آمریکا گذاشت و نکته تکان دهنده این که برخی از این سرخ پوستان حتی پیش از دیدن سفید پوستان به وسیله این بیماری ها از بین رفتند.

نابودی حداقل 400 قبیله  سرخ پوست

با این که بسیاری از منابع تاریخی آمریکا به این رقم اعتراف می ‌کنند، اما پژوهش های تاریخی نشان می ‌دهد، رقم 400 قبیله رقم بسیار ناچیزی است، چون قبایل و اقوام سرخ پوست بسیاری به کلی از صفحه آمریکا محو شدند، درحالی که اسناد و مدارک تاریخی بر موجودیت آنها در آن سرزمین صحه می گذاشتند.

در سال 1828 "جان لوئیس برلاندیر" دانشمند زیست شناس فرانسوی هنگام سفر به تگزاس و انجام تحقیقات گسترده به این نتیجه رسید که از میان 52 قوم سرخ پوست که 150 سال پیش فرستادگان هیات لاسال آنها را شناسایی کرده بودند، تنها چهار قوم زنده مانده و 48 قوم بکلی نابود شده و اثری از آنها باقی نمانده است.

وی در این باره می گوید: "در حقیقت نمی ‌دانم پیش از سفر و تهیه یادداشت‌ های گروه حقیقت یاب لاسال چند قوم سرخ پوست در امریکا نابود شدند. هنگامی که هیات لاسال در سال 1682 در لوئیزیانا بسر می ‌برد، بسیاری از نقشه‌ها و گزارش کارهای گروه حقیقت یاب دو سوتو را زیر سؤال برد. چون گروه حقیقت یاب دو سوتو در گزارش کار و یادداشت های خود از وجود تعداد زیادی اقوام و قبیله سرخ پوست خبر داده بود که گروه لاسال در مطالعات خود نه فقط به آنها دسترسی پیدا نکرد که اثری هم از آنها را ندیده بود. زیرا این اقوام ده ها سال پیش از عزیمت گروه لاسال از بین رفته و نابود شده بودند". 

کتاب «نسل کشی سرخ پوستان امریکا» به قلم «منیرالعکش» و ترجمه «حسن خامه یار» از سوی نشر عروج


کتاب نسل کشی سرخپوستان (نقش آن در صعود سرمایه داری در ایالات متحده)از جورج ادوارد نواک با ترجمه‌ی مسعود صابری که در 73 صفحه و توسط انتشارات طلایه پرسو در سال1392

گرده مشرق نیوز

بالادیده

تعداد نظر های داده شده (۳)

حروم زاده های آنگلوساکسونی...

 

حروم زاده های آمریکایی.

الانم همین جورن.وحشی و بی ذات

آشغالهای انگلیسی. یه روزی جواب تمام آه هایی که کشیده شد و یاوری نداشتن میدین. بالاخره صبر خدا تموم میشه

ارسال نظر(ایمیل اجباری نیست

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بالادیده