رواق

بالادیده

آلبرت اینشتین و بمب اتم

 

 

آلبرت اینشتین (Albert Einstein; 1879–1955) واضع نظریه‌ی نسبیّت و برنده‌ی جایزه نوبل؛ متولد آلمان؛ کارمند دفتر ثبت اختراعات در شهر برن سوئیس؛ با روی کار آمدن هیتلر در سال ۱۹۳۳ به آمریکا کوچ کرده و به تابعیت آن کشور درآمد.

عبدالوهاب المسیری درباره‌ی آلبرت اینشتین می‌نویسد:

«اینشتین در دوران جنگ، نقش عمده‌ای در پیشبرد بمب اتمی ایفا کرد. البته او علاوه بر مخالفت با به‌کارگیری آن خواهان تحریم بمب‌های اتمی و هیدروژنی شد.

دیدگاه اینشتین نسبت به دین تا اندازه‌ای قابل تأمل است.

نظر او به دیدگاه بسیاری از اندیشمندان لائیک فاقد ایمان شباهت داشت…

اینشتین معتقد بود که انسان یک موجود عجیب آکنده از اسرار و معماهای مختلف است. او یک بار تصریح کرد که قانون جاذبه مسئولیتی در برابر عشق ندارد. به‌عبارت دیگر قانون طبیعت تفسیرگر وجود انسان‌ها نیست.

البته او در بعضی از اظهارات نسبت به آنچه می‌توان آن را دیانت انسان نام نهاد توجّه کرده است.

او نسبت به قدرت انسان در درک محیط پیرامون خویش ابراز شگفتی کرده است.

او معتقد بود که این قدرت یک نوع برتری بی‌پایان بر طبیعت است. بر همین اساس وظایف اخلاقی بر انسان واجب می‌شود. البته این مسئولیت اخلاقی در برابر خویشتن خویش است نه پروردگار… او تصریح می‌کند که خدا در جهان نقشی ندارد… این خدا از بعضی جهات شبیه خدای اسپینوزا است. چنین پروردگاری فاقد عشق و مهربانی نسبت به انسان‌هاست. او انسان‌ها را پاداش نمی‌دهد و یا مجازات نمی‌کند بلکه یک اصل کلی ذاتی است…

انیشتین حداقل در آغاز زندگی با صهیونیسم مخالفتی نداشت…

انیشتین خاطرنشان می‌سازد که یهودی حتی اگر از دینش دست بردارد، یهودی باقی می‌ماند و این موضوعی اساسی در یهودستیزی بر پایه‌ی نژاد به‌شمار می‌رود…

این دیدگاه او البته تا این مرحله، فرق چندانی با دیدگاه صهیونیسم ندارد…

انیشتین، قبل از ظهور نازیسم، تصریح کرد که خود را یک شهروند آلمانی و یا حتی شهروند آلمانی پیرو دین یهود نمی‌داند؛ بلکه او یک یهودی است و به این امر افتخار می‌کند.

انیشتین به مناسبت‌های مختلف با شور و شوق طرح صهیونیسم را مورد تأیید قرار داد و حتی در تعدادی از فعالیت های صهیونیستی مشارکت جست… بعدها از این مواضع عقب نشست…

گرایش‌های صهیونیستی خود را بر اساس پایه‌ی فرهنگی مبتنی ساخت. او تصریح کرد که ارزش صهیونیسم از نظر وی اساساً در آموزش و متحد کردن یهودیان کشورهای مختلف نهفته است. این اظهار نظر در بر دارنده‌ی اعتقاد به لزوم حفظ گروه‌های یهودی پراکنده در نقاط مختلف جهان و میراث آن‌هاست…

چیزی که انیشتین را بیش از دیگران ناراحت ساخته بود، مشکل اَعراب بود. انیشتین با ارسال نامه‌ای به وایزمن در سال ۱۹۲۰، نسبت به نادیده‌گرفتن مشکل اعراب هشدار داد و صهیونیست‌ها را نصیحت کرد که از اتکاء بیش از اندازه به انگلستان اجتناب ورزند… در سال ۱۹۴۸ لزوم رواج اندیشه‌ی برپایی دولت مشترک عربی – یهودی را مورد تأیید قرار داد… انیشتین پیشنهاد تصدی پست ریاست‌جمهوری دولت صهیونیستی را نپذیرفت…» [1]

 

 

آلبرت انیشتین در کنگره جهانی صهیونیسم سال ۱۹۲۱ میلادی

 

المسیری می‌کوشد با نگاهی بی‌طرفانه و علمی (با تعریفی که در غرب از این اصطلاحات رایج است) به مسائل نگاه کند و لذا می‌توان او را تا حدودی محافظه‌کار دانست. اما با همین نگاه هم می‌توان دانست که آلبرت اینشتین:

 

اولاً: به نژاد یهودی و اصالت و ارزش آن اعتقاد داشته است.

 

ثانیاً: به اسرائیل و وجود آن مباهات می‌کرده است و اگر با آن مخالفتی می‌داشت او را برای «تصدّی پست ریاست‌جمهوری دولت صهیونیستی» پیشنهاد نمی‌کردند.

 

ثالثاً: برخلاف اندیشه‌های رایج که از آلبرت اینشتین یک عارف معتقد به خدا تصور می‌کنند، او نظرگاهی داشته است شبیه «بسیاری از اندیشمندان لائیک فاقد ایمان» و به نوعی «دیانت انسانی» که همان اومانیسم است و انسان را به‌جای خدا گذارده است، معتقد بوده و برای انسان در مقابل خدا مسئولیتی قائل نبوده است و این‌ها همه عناصر اندیشه کابالایی است.

 

رابعاً: درباره‌ی استفاده از بمب اتمی در منابع بسیار متعددی برخلاف نظر المسیری و تبلیغات غربی و یهودی، ذکر شده است که استفاده از این سلاح را اینشتین به روزولت، رئیس‌جمهور آمریکا توصیه می‌کرده است.

عبدالوهاب المسیری

لوئیس مارشالکو (Louis Marschalko) در کتاب خود «فاتحین جهانی؛ جنایتکاران واقعی جنگ» (The World Conquerors : The Real War Criminals) می‌نویسد:

 

«فرمول ساخت بمب اتمی، از همان اوائل کار و در همان مراحل تحقیقات اولیه به دست جامعه‌ی یهودیان عالَم افتاده بوده، انیشتین از همان زمان ورود به آمریکا، اطلاعات کامل تئوری اتمی پروفسور روتوهان و نتایج جدید حاصل از تحقیقات انستیتو قیصر ویلهلم را در اختیار داشت. وی به پرزیدنت روزولت توصیه کرد که این تحقیقات و تجربیات، با هدف نهایی تولید بمب اتمی برای آمریکا ادامه پیدا کند… از آن زمان به بعد بزرگ‌ترین راز عصر ما توسط یک تیم مرموز و غریب از تحت‌الحمایه‌های انیشتین احاطه شده، ناگهان یک یهودی آلمانی به نام رابرت اوپنهایمر فارغ‌التحصیل دانشگاه گوتینگن به این تیم یهودی ملحق شد… اساساً به نظر می‌رسد که تحقیقات اتمی با روحیه و ذهنیات یهودیان بسیار سازگار است. انفجار اتمی یک دانش نوعاً یهودی است…» [2]

 

The World Conquerors : The Real War Criminals

 

اسکناس شِکِل جدید اسرائیل در سال 1968 با تصویر اینشتین

 

اما از این عجیب‌تر، ارتباط بمب اتمی با شوروی و جاسوسی یهودیان آمریکا به نفع شوروی و اطلاع و هم‌دستی اینشتین از این قضایاست. مارشالکو می‌نویسد:

 

«این مطلب که در بین دانشمندان اتمی آمریکا، تعدادی از کمونیست‌ها هم وجود داشتند، دارای اهمیت درجه‌ی دوم بود. آنان همواره چشم‌های خود را بر یهودیانِ درنده‌خوتر، بی‌رحم‌تر، فناتیک‌تر و بالاخره انتقام‌جوتر روسیه‌ی شوروی دوخته بودند و به هیچ‌کس دیگری جز آن‌ها اعتماد نداشتند.

یهودیان شرقی به خوبی از این مطلب آگاه بودند.

دیوید زاژلاوسکیج و ایلیا ارنبورگ مرتباً در روزنامه پراودا از آلبرت انیشتین به‌عنوان یکی از بهترین دوستان شش‌گانه روسیه شوروی در ایالات متحده آمریکا و یکی از دوستان شخصی استالین یاد می‌کردند. آنان هم‌چنین برای این‌که میزان قابل‌اعتماد بودن خویش را نزد یهودیان آمریکا بالاتر ببرند، سلیمان آبراهامویچ ریباخ را به‌عنوان کمیسر عالی برنامه‌ی تحقیقات اتمی شوروی منصوب کردند… آبراهامویچ یکی از رهبران سازماندهی تشکیلات پلیس مخفی شوروی بود.

در آن سوی آب‌های آتلانتیک، نمایندگان کوهن لوئب، بانکداران بین‌المللی مهم‌ترین نقش را در تولید بمب اتمی بازی کردند. همین سرمایه‌داران بزرگ غربی که هزینه‌ی انقلاب بلشویکی سال ۱۹۱۷ روسیه را تأمین کرده بودند و ارتباط نیرومندی با تروتسکی (برونشتاین) داشتند این‌بار هرگز زحمت پنهان‌داشتن احساسات خویش را نسبت به جامعه‌ی یهودی شرقی به خود نمی‌دادند.

آلبرت اینشتین هرگز چنین چیزی را انکار نکرد. وی به‌عنوان دموکرات سرسخت، بسیار شیفته و مجذوب شوروی بود. جان زیکمن از اعضاء کنگره آمریکا رسماً انیشتین را به داشتن رابطه با بلشویک‌ها متهم می‌ساخت…» [3]

 

 

تصویر آلبرت اینشتین روی جلد مجله تایم در 1 ژوئیه 1946

 

برای پی‌جویی نقش آلبرت اینشتین در ترویج و به‌کارگیری بمب اتمی، می‌توان به مأخذ دیگری هم رجوع کرد: [4]

 

«شاید جنگ جهانی دوم را بتوان آغاز پدیده‌ای دانست که با آن نه تنها استثماری بی‌سابقه از علوم آغاز شد، بلکه این استثمار با قبول ضمنی و در مواردی متزاید با تشویق خود محققین همراه شد… در طول تاریخ دانشمندان و محققین یا از همکاری با طبقات غالب جامعه سر باز می‌زدند و یا دست‌کم تا آنجا که میسّر بود امکان سوءاستفاده از یافته‌هاشان را در اختیار جبّاران قرار نمی‌دادند… در برابر این مردم‌گروی، به دامنِ آلوده‌ی آلبرت اینشتین توجه کنید:

در اوت ۱۹۳۹ وی نامه‌ای به روزولت رئیس‌جمهور آمریکا نوشت و در آن یادآور شد که:

«بعضی از کارهای اخیر ا. فرمی و ل. زیلارد که به‌صورت دست‌نویس به نظر من رسیده است، سبب شده است که بتوانم پیش‌بینی کنم که عنصر اورانیوم می‌تواند به یک منبع مهم انرژی تبدیل شود.» و سپس ادامه می‌دهد: «یک بمب از این نوع اگر در بندری منفجر شود، می‌تواند تمام بندر را با مناطق اطراف آن از بین ببرد.»

و بدین نحو بود که چندی بعد نه‌تنها یک بندر که دو تا (هیروشیما و ناکازاکی) با خاک یکسان شد و امروز بشر در آستانه‌ی انهدام اتمی قرار دارد. به این کار انیشتین جز فحشای علمی چه می‌توان نام داد؟

البته انیشتین اگرچه تنها امضاءکننده‌ی این نامه بود، در این آلودگی تنها نبود. وی نماینده‌ی گروهی بود که فرمی، زیلارد و فون‌ویگز اعضاء دیگر آن بودند. از این گذشته گروهی که با رهبری رابرت اوپنهایمر به عزلت در لوس آلاموس تن دادند تا مقدمات اولین انفجار اتمی را… فراهم کنند، [5] همه دامانشان ملکوک [لکه‌دار] است.

اما لوثی که این نامه بر دامان انیشتین گذاشت، تخیل علمی او را برای همیشه ملوّث کرده است. این نخستین‌بار بود که محققی در سطح بالا به تشویق و راهنمایی سبعانه‌ی جبّاران برای استثمار سبعانه‌تری از یافته‌های علمی دست زد و علوم را همچون کالایی [6] برای فروش در اختیار گردانندگان یک جامعه‌ی سودجو قرار داد…»

 

 Franklin D. Roosevelt

نکته‌ای را که نویسنده‌ی سطور بالا یا توجه ندارد و یا نمی‌خواهد تصریح کند آن است که جنگ جهانی دوم برای یهودیان آمریکا یک نعمت بزرگ بوده و آن‌قدر سودمند که می‌توان حدس زد که خود آن‌ها آن را برنامه‌ریزی کردند تا همین استفاده‌ها را از آن ببرند. چنان‌که:

 

اولاً: با سیراب‌کردن روحیه‌ی عمیق برگزیدگی قومی و برتری نژادی کاملاً بر جهان مسلط شوند و دمار از روزگار بشر در آورند -که یک قلم نزدیک ۶۰ میلیون کشته در جنگ جهانی به بار آوردند-

 

و ثانیاً: با دروغ بسیار وقیحانه و بزرگ هولوکاست خود را در زیر تبلیغات مظلوم‌نمایانه بپوشانند و بکنند آن کاری را که کردند!

 

چرا که دستگاه‌های تبلیغاتی و رسانه‌ای هم در اختیارشان بود و برای تحمیق مردمان غیریهودی خود را مجهّز می‌دیدند و با پول‌های هنگفت و ثروت‌های بادآورده و غارتی، همه را هم می‌توانستند بخرند؛ مگر بعضی افراد بسیار سفت و سخت را که آنان را می‌شد با ترور از سر راه برداشت و با مجموعه‌ای از تدابیر از این نوع، کار جهان را یکسره کرده و کاملاً در اختیار خود بگیرند.

 

نویسنده: شمس‌الدین رحمانی

منبع :اندیشکده مطالعات یهود

بالادیده

 

پی‌نوشت‌ها:

 

[1] دایرةالمعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم؛ عبدالوهاب المسیری، ج۲، ص۶۲.

[2] و [3] فاتحین جهانی؛ جنایتکاران حقیقی جنگ؛ نوشته لوئیس مارشالکو؛ ترجمه دکتر عبدالرحیم گواهی؛ از انتشارات موسسه فرهنگی تبیان؛ سال ۱۳۷۷؛ گزیده صفحات ۲۲۶ تا ۲۲۹. گفتنی است که در این کتاب؛ فصل چهاردهم با عنوان «یهودیان بمب اتمی دارند» از صفحه ۲۲۵ تا ۲۳۶ مطالب بسیار خواندنی و شگفت‌آوری دارد. باید توجه کرد که این کتاب در سال ۱۹۵۸ تألیف شده است.

[4] فقر علوم؛ دکتر مهدی توسلی فرید؛ انتشارات سهروردی؛ سال ۱۳۶۶؛ ص ۲۲ تا ۲۴

[5] همه‌ی این افراد و عده‌ی دیگری از آنان یهودی هستند.

[6] امروز به‌عنوان یک «نظریه مدرن»، نه فقط علم، بلکه به‌طور کلی اطلاعات را یک «کالا» می‌دانند و می‌خوانند که می‌توان آن را خرید و فروخت و قیمت دارد و بازار و رقابت و…

بالادیده

تعداد نظر های داده شده (۱)

عجب،

ارسال نظر(ایمیل اجباری نیست

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بالادیده