دو کمپانی " Rovio mobile " و " 20th Century Fox"با هدف ربودن گیشهی دنیای انیمیشنِ سال 2011 و با بهره از فراگیر شدن بازی ""Angry Birds، برای تبلیغات گستردهی " Rio " دست به دست هم دادند.
در این بین، وظیفهی " 20th Century Fox" ساخت انیمیشن و وظیفهی " Rovio mobile " ساخت ورژن دوم بازی ""Angry Birds بر اساس داستان انیمیشن " Rio " بود.
کارگردانِ موفق سری انیمیشنهای " عصر یخبندان " (Ice Age)،Carlos Saldanha نیز وظیفه کارگردانی انیمیشن " Rio "را بر عهده گرفت و اگر چه نتوانست جایزهای بابت کارگردانی " Rio " به دست آورد؛ اما جایزهی شخصیت انیمیشنی را از سی و نهمین جشنوارهیAnnie( جشنواره انیمیشنهای هالیوودی ) کسب کرد....
خلاصه
Blue، پرندهای آبی رنگ و در حال انقراضِ دور از زادگاه ( Rio de Janeiro)،شخصیت محوری داستان " Rio " ست که برای حفظ نسل خود به زادگاهش برمیگردد.
لیندا، صاحبِ آمریکاییِ او به سبب علاقهی بیش از حدش، Blue را تا برزیل همراهی میکند و دست خوش حوادثی قرار میگیرد و همین اتفاقات به همراه جاذبه های بصری، نوستالژیِ بازیِ " پرنده های عصبانی " و موسیقیهای متنوع، از " ریو " انیمیشنی جذاب و دیدنی برای مخاطبان گروهِ سنی G ( تماشا برای تا 9 سالهها مشکلی ندارد ) ، البته با توجه به بحرانهای جنسی و استانداردهای! ایالات متحده آمریکا ، ساخته است.
تحلیل محتوایی
هدف اصلی سازندگان، گسترش فرهنگ مسیحیتی ست که به " گناه آغازین " قائل است و بدعتهای پولس، جانشین دروغین حضرت عیسی (ع)، این باور را نهادینه کرده است که عیسی (ع) کشته شد تا شما آزاد باشید و او تاوان تمامیِ گناهانِ مردم را داده است.
نکتهی قابل توجه در مورد این نوع مسیحیت، قرابت بیش از اندازهاش به نظریات جان لاک ( پدر لیبرالیسم ) است.
در شریعت اسلام، اعمال آدمی به پنج دستهی مستحب، واجب، مباح، مکروه و حرام تقسیم میشود. مسلکی که یک یا چند بخش از این تقسیم بندی را نداشته باشد؛ دارای نقصان ست.
لیبرالیسم، مسلکی ست که تمام اعمال آدمی را مباح میداند و از این رو در برابر افعالی که از انسان سر میزند هیچ پاداش و جزایی متصور نیست؛ لذا لیبرالیستها با نفی عقبا، تمام همّ و غم خود را معطوف به دنیا میکنند. نتیجهی این نگاه چیزی نیست جز اباحه گری.
مرگِ! عیسی مسیح را نیز کفارهی گناهان مردم دانستن نیز، اباحه گری را نتیجه میدهد. به نظرم میآید این همان نیت واقعی سازندگان است.
آنها در پوشش مسیحیت و مذهب گرایی به تبلیغ و ترویج لیبرالیسم پرداختهاند. این همان امر به معروف و نهی از منکر لیبرالیستیست. اگر در هر مکتبی، امر به معروفِ آن مکتب و نهیِ از منکرِ آن مکتب فراموش شود؛ حیات آن تفکر و عقیده به ممات میانجامد.
این چیزیست که ما میدانیم و کمتر عمل میکنیم و آنها در پاگانیسمشان (کفر کیشیشان) بر آن اصرار میورزند.
قبل از اینکه انیمیشن را ببینم، " Angry Birds Rio " بازی میکردم. با خود میگفتم؛ پنج، شش تا پرندهای که برای آزادی دیگر پرندگان پرتاب میکنم، عیسیهایی هستند که با مرگشان، کفارهی گناهانِ در قفس گیر افتادهها را میدهند تا آزاد شوند.
هر بار که به منوی بازی میرفتم؛ با دیدن مجسمه " Christ the Redeemer " (نماد مسیحیت کاتولیک )، گناه آغازین برایم تداعی میشد. مجسمهای که بر بلندای ریودوژانیرو ایستاده و در زیر پاهایش هر فسق و فجوری با گواهیِ دروغینِ لیبرالیاش جاریست.
مجسمهای که در سکانسهای مختلف انیمیشن " Rio" سرپوشی بر منجلابِ بحرانهای اخلاقیِ مذهبی!ها ست. اینجاست که یاد سکانس اول فیلم میافتم؛ پرندگان برزیلی با رقص و آواز، مخاطب خود (رده سنی G ! ) را به اباحهگری دعوت میکند.
چندی قبل به هدف سازندگان، گسترش دادن فرهنگ مسیحیت ( لیبرالیسم ) اشاره کردم. مایک فدرستون هواخواه پست مدرنیسم سه سطح از فرهنگ را معرفی میکند :
1- فرهنگ ملی یا مبتنی بر جامعهی ملی که جنبهی اجتماعی دارد و در درون جامعه ای معین جریان مییابد .
2- فرهنگ میان کشوری که بر اثر داد و ستد و روابط میان کشوری به راه میافتد و مبنای عمل واحدهای سیاسی مستقل قرار میگیرد .
3- فرهنگ کشوری که جنبه فرا مرزی دارد و ورای جامعه های ملی و حتی روابط میان کشوری عمل میکند .
فدرستون در ادامه، برای سرپوش نهادن بر هویت انگل گونهی جوامعی چون آمریکا، فرهنگ جهانی را از امپریالیسم فرهنگی جدا میکند!! از این رو ایجاد و ترویج فرهنگی جهانی را لازم میشمارد.
این جدایی، همان تهاجم نرمیست که با انیمیشنهایی نظیر "Rio"، فرهنگ کودکان دیگر جوامع را میرباید و با سلطه طلبانِ نا مشروع همسو میخواهد.به نظر میرسد دو کمپانی " Rovio mobile " و " 20th Century Fox" به هدف خود رسیده باشند.
بنا بر آمارِ منتشر شده از خودِ آنها، 200000000 نفر دقیقه در روز مشغول بازیِ "Angry Birds "هستند که این استقبال جهانی، درآمدی معادلِ درآمدِ شرکت " Jet Blue " ( یک بیلیون دلار ) برای " Rovio mobile " دست و پا کرده است.
درآمدی که همکاری این دو کمپانی نصیب کاپیتالیستها کرده است غیر قابل شمارش به نظر میرسد.
96 دقیقه تبلیغ توریستی برای شهر ساحلی برزیل، ریودوژانیرو، یکی از عوامل غیر قابل شمارش کردن این درآمدهاست.
پرندگان و طبیعت زیبا، ساحل دریا، کارناوالها و موسیقیها، المانهایی هستند که اقشارِ مختلفِ سراسرِ جهان را به سوی خود جذب میکند.
همکاری دو کمپانی مذکور، نکته ای قابل توجه است که دلم نمیآید در موردش بیشتر نگویم. وقتی قرار باشد فعلی، مثلاً دروغ، مذمت شود؛ تمام ابزار و وسایل دست به دست هم میدهند تا این امر اتفاق بیفتد. کتب الهی، سیرهی پیامبران، آیات طبیعیِ گسترهی جهان و ... همه و همه به میدان میآیند.
مذموم بودن دروغ، حقیقتیست که حق مداران در پی مذمت آن گام برمیدارند و از آن دوری میکنند. اما از سویی دیگر برای امیال و اهداف باطل نیز میتوان ابزار گوناگون را به میدان آورد تا در نبردگاه حق و باطل، سعی در شکست دادن جبهه حق کرد.
مضمون داستانهای "رابین هود"، "بت من"، "مرد عنکبوتی" و ... را به یاد آورید. کمیک استریپها، انیمیشنها، کتابها، گیمها، فیلمها، اسباب بازیها و ... همه و همه توسط کافر کیشان به میدان آورده شدند تا مضمونِ باطلِ این داستانها را در قلب و ذهن مخاطبان حک کنند.
از آنجایی که کافر کیشان ابزاری در اختیار ندارند تا فطرت جامعه را مخاطب قرار دهند؛ لاجرم به رسانههایشان پناه میبرند و با کنترل غریزه جامعه، به خواستههای شیطانیشان دست پیدا میکنند.
در خصوص استفاده از این ابزار، معمولاً شاهد تقدم و تأخر در به کاربندیِ رسانههای گوناگون بودیم؛ ولی در مورد “Rio”، چند رسانه ( سینما، گیمِ موبایل و گیمِ کامپیوتری) به طور همزمان به میدان آمدند. با توجه به آمار اعلام شده؛ میتوان این نتیجه را گرفت که استقبال به وجود آمده از “Rio”، در طول یک سال، تقریباً برابری دارد با استقبال از داستانی مثل "رابین هود" که از سالها دور در نبردگاه حق و باطل حضور داشته.
از آنجا که سؤال پرسیدن گناه نیست؛ این سؤال را مطرح میکنم که : با توجه به تنوع رنگ در پرندگان برزیلی، چرا رنگ پرندهی اصلیِ داستان، Blue ست؟ از آنجا که حدس و گمان نیز گناه نیست؛ در ادامه جوابی مختصر خواهم آورد.
همان طور که در گذشته، ذیل یادداشتی بر انیمیشن مگامایند (در فضای سایبر و وبلاگ اینجانب موجود است) توضیح دادهام؛ قرمز، رنگِ سوسیالیستها و آبی، رنگِ لیبرالیستهاست.
با توجه به بحرانِ زیرِ گوشِ آمریکای شمالی، که توسط جمهوری اسلامی ایران به وجود آمده، حاکمان آمریکای شمالی برای ایجاد ثبات در آمریکای جنوبی، پرچم آبی لیبرالیسم را به مثابه پرچم سفید رنگِ صلح تکان میدهند و در انیمیشنشان، “Rio”، لیندا، زنی آمریکایی که یادآور عقیده و مسلک آنهاست به آمریکای جنوبی می فرستند.
لیندا را در کارناوال و جشنِ ملی آنها شرکت میدهند تا آنها را برای شراکت بر سرِ منابع انرژیشان قانع کنند. به نظرم میرسد که اگر بساط جشن و پایکوبی به راه نبود؛ انیمیشن رنگ و بوی حادثهای به خود میگرفت و باید شاهد یک جنگ تمام عیار اتمی-انیمیشنی! میبودیم.
رویکرد:محمدمهدی انصاری
جالب بود برام.